دغدغه های یکپارچگی استان مازندران ، از حرف تا عمل

ساخت وبلاگ

پهنه فرهنگی مازندران فراتر از مرزهای کنونی خویش است . قدرت فرهنگی مازندران را نمی توان فقط در جغرافیای آن جست و جو کرد ،بلکه حاصل تلاش مردان و زنانی است که برای این استان تاریخ آفرینی کرده اند. هنگامی که از تنکابن و یا رامسر نام برده می شود ،مازندران رنگ و جلوه شادی به خود میگیرد ، چرا که هم تاریخ زیبایی دارند و هم منطقه سرسبزی است که بخشی از تاریخ گردشگری ما را با داشتن مناطق زیبایی چون کلاردشت ،دوهزار و سه هزار فراهم می کند ، همانطوری که وقتی از نکا و بهشهر ذکری به میان می آید ، مازندران تاریخ زیبایی در دوره صفویه خلق کرده است که در کنار تپه های تاریخی ما را به قبل از اسلام می برد که به تاریخ خود مباهات می کنیم . هر چند مازندران در هر منطقه ای به مردان و زنانی افتخار می کند که دلاوریها و حماسه ها آفریدند و بر رشد اقتصادی و جغرافیای تاریخی آن قوت بخشیدند.

مازندران را نمی توان جدا جدا و تجزیه دید ،چرا که این استان ، همین الان هم قطب اول کشاورزی و نگین کشاورزی کشور است و در حوزه ورزش هم بیشترین سهم را در تیم ملی و جغرافیای گردشگری کشور دارد .

این پهنه جغرافیایی با همه تنوع فرهنگی اش ،از یک نام و یک گذشته تاریخی اش دفاع می کند که نام مازندران به خود گرفته است . کارامدی ، سلامت و بهنگامی مسئولان می تواند هر گونه شبهه جدایی گزینی را به هم بریزد و مازندران یکپارچه بهتر از این است که مازندران در شرایطی که با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم می کند ،هزینه های دیگری را در حوزه سیاسی برخودش ببیند.

به جای این که بیندیشیم که نیازهای اقتصادی ،ارتباطی وعمرانی استان مازندران چیست ، انرژی خود را معطوف چیزهایی می کنیم که ارزش فکر کردن ند ارد .

یکی از علت های دیگری که باعث می شود ،استان مازندران ذره ذره یکپارچکی خود را ازدست دهد و به فکر ایجاد دو استان مختلف باشد ، ضعف مدیران ارشد استان و کم توجهی در انتخاب فرمانداران ویژه و پرداختن به مسایل حاشیه ای است که باعث شده است که نمایندگان استان ،زمزمه های جدایی شهرستان های خویش را در قالب استان جدید مطرح کنند و کم کم شاهد باشیم که مازندران شاهد کوچکتر شدن پهنه فرهنگی خویش باشد .

هر چند پهنه فرهنگی ما نشان از قدرت فرهنگی مازندران است ،اما مسایلی باعث می شود که نتوان انتظار داشت که مردم مازندران خود را یکپارچه ببینند و در محدوده جغرافیایی یکسان به فرهنگ و هویت خویش بیندیشند.

در همه سال های گذشته ، چند عامل باعث شد که مازندران امروز دچار تشتت و پراکندگی شود ،یکی از این عوامل ،حامی پروری است که باعث شده است که غرب مازندران و یا حتی شرق مازندران زمزمه جدایی به استان های دیگر را داشته باشند . حامی پروری به گونه ای خود را نشان می دهد که در هر اداره کلی به شکلی بیمارگونه خود را نشان می دهد .

حامی پروری نقطه مقابل شایسته سالاری است . از سازمان های فرهنگی گرفته تا سازمان های اقتصادی به شکلی خاص درگیر این نوع نگرش بیمارگونه هستند که باعث می شود مدیران کلان نتوانند توازن متناسب با نیاز استان رشد کنند و در عمل از عدالت خارج شده اند. مدیر ارشدی که بیشترین مدیران خود را از مرکز استان انتخاب می کند و چند تا مدیر ضعیف شهرستانی را در کنار مدیران میانی خویش انتخاب می کند ،نه تنها به استان ضربه می زند بلکه باعث می شود که تفرقه و جدایی بین شهرستان ها و تفکر جداشدن از مرکز استان بیشتر شود . یا به شکلی دیگر ،مدیران ارشدی که با وجود فرمانداری خاص و ویژه در شهرستان ها ،شعبه ای از استانداری را در غرب مازندران ایجاد می کنند ،در عمل ناتوانی خود را در بهبود عملکرد مدیریت تابعه خویش نشان می دهند که قدم های نادرستی در اصلاح بهینه امور است .

از گذشته ای نه چندان دور ،مدیران ارشد استان و استانداران اسبق با نگرش قوم و خویش بازی (nepotism) به انتخاب معاونین و یا مدیران خود پرداخته اند و در عمل به پاره گی و جدایی استان در حوزه فرهنگ و هویت کمک کرده اند . این که امروزه

اختلافی بین دو شهرستان و یا دو ناحیه جغرافیایی داریم ،ناشی از رشد همین تفکر است که باعث شده است ما نتوانیم تعادلی بین نوع خدمات داشته باشیم .

گذشته از حامی پروری ،رانت آشکار اطلاعاتی و خدماتی در توسعه اقتصادی و کشاورزی استان موثر است . سالهاست که مردم غرب مازندران شاهد این نوع رانت و سوء استفاده از فرصت ها در توسعه ناموزون استان مازندران می باشند و همیشه از مرکز استان گله دارند که به آنها کم توجهی می شود. هزاران هکتار از زمین ها و جنگل شهرستان نور و چمستان تخریب و تبدیل به ویلاهای خوش نشینان شده است و هیچ کس در این مدت نیامده است ،توسعه عادلانه ای را متناسب با نیازهای این شهرستان و یا شهرهای مشابه غرب و مرکز استان ایجاد کند.

رانتی که در حوزه خدمات دیگر اقتصادی در شرق مازندران ایجاد شده است ،نشان می دهد که مازندران بیش از ان که نیازمند جدایی فضایی برای تقویت استانداری برای مردم باشد ،نیازمند اصلاح تفکر مدیریتی برای بهبود عملکرد ادارات بخصوص ادارات کل است تا بتوان شاهد عدالت در امر توسعه باشیم .

طبیعی است بحران هایی که دارای ماهیت اقتصادی است ،به تدریج به بحران امنیتی تبدیل می شود.شواهد نشان داده است که بحران ها در شرایطی ایجاد می شوند که بسترهای مناسب برای حل تهدیدات و مشکلات وجود نداشته است و هرگونه بحرانی ناشی از این است که کارامدی لازم در ساختارهای اجتماعی وجود نداشته است .

مطالعه فرایندهای بحران ها و چالش ها نشان می دهد که ریشه های غیرسیاسی مشکلات و چالش ها باعث ستیزش های سیاسی شده است و نارضایتی اقتصادی نسبت به سایر جلوه های نارضایتی از تداوم بیشتری برخوردارند.

مازندران امروز دچار تشتت در تصمیم گیری است و بیش از همه خود مرکز مازندران هم آسیب دیده است و خدمات استانداران مازندران از گذشته تا کنون نشان می دهد که تصمیم گیری تاخیری و نابهنگام باعث می شود که با مسایلی جدی مواجه باشد که نیاز به تذکر است . تصمیمات غلطی که گاهی مشاهده می شود ناشی از رشد تفکر حامی پرورانه در خود مرکز استان هم باشد که مانعی برای رشد نخبگان و بکارگیری آنها در پست های حساس استانی است .

به هر بخشی رجوع کنی ، مشکلاتی هست که می توان با تدبیر ، دور اندیشی و آینده نگری به آن پرداخت و در رفع آن کوشید ، انگار هیچ کس برای مدیریت مشکلات استان نیامده است ، سیاست ها به وی اجازه می دهند که فقط مشکلات را گزارش کنند و تماشاگر بدترشدن اوضاع باشند. نه توان آن را دارند که به سازماندهی نیروی انسانی بپردازند که در کاهش مشکلات موثر باشند و نه توان شناخت وبرنامه ریزی برای کاهش مشکلات و بهبود امور را دارند . همیشه نسبت به وضع موجود عقبند.

امکان «انباشت تجربه مدیریتی» در کمتر اداره ای فراهم می شود . «هرروز ، روز مدیر دیگر و تجربه دیگر است». مدیرانی که به طولانی کردن عمر مدیریتی خود علاقمندند،عمدتاً پیرو آهسته برو ،آهسته بیا که گربه شاخت نزنه ،هستند.روی دیگر این مشرب مدیریتی ،سکوت است و سکون . بی خاصیتی و غیبت در هنگامه های تصمیم و تدبیر شجاعانه و آگاهانه!! .

به جای این که مسئولان استان ، انرژی خود را صرف اشتغال و مسایل بیکاری متمرکز کنند که معضل بزرگ جامعه ماست که به همراه خود پیامدهای ناخوشایندی را برای خانواده و فرد فراهم می سازد و مشکلاتی دیگر از قبیل فقر اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، افت ارتباطات خانوادگی، مشاجره، خلاف‌کاری و عدم توجه به بنیان‌های خانواده را فراهم کرده است ، صرف مسایلی می گذاریم که طرح آن برای استان ناخوشاینداست . در درون خانواده ها نیازهایی مطرح می شود که تمرکز بر اشتغال و اقتصاد مردم باید هدف باشد و تقویت حوزه ستادی و مدیریتی در این فضا بسیار مهم است که زمینه ای فراهم کند که از فروریختگی ارزش‌ها جلوگیری کند.« بیکاری باعث می‌شود که فرد زندگی را به هیچ بشمارد چراکه هیچ ‌انگیزه‌ای برای گذران زندگی و شب را به روز رساندن ندارد. افرادی که همه تلاش خود را می‌کنند که زندگی بهتری داشته باشند، وقتی با معضل بیکاری مواجه می‌شوند دیگر زندگی و آینده برایشان بی‌اهمیت می‌شود و در واقع خود را به دست سرنوشتی می‌سپارند که هیچ‌چیز آن معلوم نیست».

آغاز...
ما را در سایت آغاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3mhaghaz7 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 24 دی 1401 ساعت: 14:20